آیین و روش
جهاد و مقاومت اسلامی که در عین رویاروئی با نظام سلطه و دست نشاندگان آن سرشار از
مهروزی و جوانمردی است، با جنایات جنگی و تروریستی نظام سلطه و دست پروردگان داعشی
آنان قابل قیاس نیست و هیچ سنخیتی میان آن ها مشاهده نمی شود. بستن آب بر اردوگاه
مقابل، قطع درختان، کشتار وسیع غیر نظامیان با سلاح های کشتار جمعی؛ از قبیل:
بمباران هستهای، شکنجه اسیر و سوزاندن او درون قفس، سر بریدن انسانهای بی گناه،
به دندان کشیدن جگر مقتول، کشتن زنان، کودکان، بیماران و پیران بیگناه، بمباران
مراکز بهداشتی و درمانی، ویران کردن اماکن مقدس؛ مانند: مساجد و مشاهد مشرفه، نبش
قبر از یاران رسول خدا (ص)، مسموم کردن مردم با مواد شیمیایی، تجاوز به عنف و ده
ها اعمال شرم آور با آداب نورانی مقاومت و جهاد مقدس و رحمانی آن همخوان نیست.
مقاومت
اسلامی مرز و محدودیت دارد و باید داشته باشد. زیرا حیات مقاومت اسلامی در گرو
شناخت و رعایت کردن دقیق همان مرزها و چارچوبها است. حاکمیت عقل و وحی بر آداب
مقاومت اسلامی سبب شده است تا حقوق بشر، حقوق شهروندی، اخلاق و جوانمردی به بهترین
وجه مفهوم حقیقی خود را بیابند. انصاف آن است که مفسران مذاهب اسلامی در تبیین
آداب و محدودیتهای جهاد و مقاومت از قرآن کریم حق مطلب را ادا کرده و تا حدود
زیادی موفق شدهاند تا از تفسیر داعش گونه آیات مقاومت و جهاد، جلوگیری کنند. هدف
اصلی مقاله پیش رو با عنوان «آداب مقاومت اسلامی از دیدگاه مذاهب اسلامی» دو هدف را دنبال می کند نخست آنکه مقاومت
اسلامی آداب و شرائطی دارد و هیچگاه نباید از آن تخطی کند. هدف دیگر آن که هدف
سلبی است بیانگر آن است که آنچه جریانهای تکفیری به نام اسلام، جهاد و مقاومت
اسلامی به دنیا نشان میدهند از نظر قرآن کریم و مفسران مذاهب اسلامی یک دروغ بزرگ
است. با مرور به این نوشتار، پی می بریم که مکتب اسلام مکتب صلح، دفاع از حقوق بشر، حیوانات، حفظ و
سلامت محیط زیست حتی در دل جنگ و درگیری است و جنگ طلبی، کشته سازی، سلب امنیت و
تخریب محیط زیست با روح و حقیقت اسلام در تعارض است.
a.
مفهوم آداب
مقاومت
جمع ادب؛
درلغت، به معنای خواندن و دعوت کردن به سفره طعام (فراهیدی، 1410ق، ج8، ص 85)،
آزرم، حرمت، پاس، راه و رسم (دهخدا، 1377، ج1، ص 1557)، روش های پسندیده
(معین، 1376، ج1، ص 178) آمده است. ارتباط
ادب به معنای دعوت به سفره، با ادب به معنای روش های پسندیده و پاسداشت، آن است
که: «گويا ادب سفرهاى از نيكىها است كه مردم بر گرد آن جمع مىشوند و همگان آن را
نيكو مىشمارند». (ابوطالبی، «ادب»، پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه اسلامی) از این
میان آن چه متناسب با عنوان این مقاله است، همان حرمت، پاسداشت و روش های پسندیده
است؛ زیرا غرض از آداب مقاومت، رعایت قواعد انسانی اسلام؛ اعم از اخلاق و احکام
جنگی اسلام در جنگ و درگیری با دشمن است. «واژه اَدَب (و آداب) در قرآن کریم بکار نرفته
ولى در آيات فراوانى به مفهوم آن كه مجموعه گستردهاى از روابط فردى و اجتماعى را دربرمىگيرد،
اشاره شده است». (ابوطالبی، «ادب»، پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه اسلامی). مقاومت، در لغت؛ پافشاری. پایداری. ایستادگی. (دهخدا، لغت نامه،
1373ش، ج13، ص 18811). در قرآن کریم از امر به صبر(آل عمران: 200؛ )، امر به
استقامت (شورا: 15و هود: 112)، و امر به ثبات قدم (بقره: 250 و آل عمران: 147 و
انفال: 11و 45) معنای مقاومت به دست می آید. براین اساس، مقاومت: «صبر، استقامت و
ثبات قدم در برابر فشار ها و تحمل درد ها،
مصیبت ها و دشمنی ها و خود داری از ذلت و تسلیم ناپذیری است». (شفیعی
نیا،1432ق، صص 35 و 36).
b.
آداب
مقاومت اسلامی
i.
جلب رضای
خدا
یکی از آداب مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم این است
که همه فعالیتها و اقدامات انسان برای جلب رضای خدا و فی سبیل الله باشد. «فی سبیل
الله» سازنده حقیقت و روح جهاد و مقاومت اسلامی است. بر این اساس عنوان یاد شده نه
تنها از آداب که از ارکان و نیز از اهداف مقاومت اسلامی نیز به شمار می آید.
ابوحیان اندلسی ذیل جمله: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّه»
(بقره:190)، نوشته است: «سبیل به معنای راه؛ به صورت استعاره محسوس برای معقول در
دین و شریعت به کار رفته است؛ زیرا حرکت در راه خدا انسان را به خواسته های دینی و
دنیایی می رساند. به همین جهت (دین) به راهی که انسان را به مقصد می رساند تشبیه
شده است». (اندلسی،1420ق، ج2، ص 241). وی ذیل آیه «وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»
(بقره: 217)، افزون بر دین خدا و شریعت اسلام، (مقاتل) حج، (ابن عباس و سدی) و
هجرت را نیز سبیل الله دانسته است. (اندلسی، 1420ق، ج2، ص 385).
از نظر برخی از
دانشمندان معاصر، دو واژه "لله" و "فی سبیل
الله" در قرآن کریم
بازگو کننده دو جنبه حسن فعلی و حسن فاعلی افعال اختیاری انسان است. "فی سبیل الله" ناظر به
حسن فعلی است؛ یعنی: «کار، خود به خود و بدون توجه به این که فاعل آن چه انگیزه ای
دارد، مفید و شایسته باشد». و "لله" ناظر به حسن فاعلی است؛ یعنی: «انگیزه فرد از انجام آن درست باشد». هر
کاری، آنگاه ارزشمند، مثبت و حق است که از این دو مزیت برخوردار باشد. در غیر این
صورت شر، فاسد، باطل و ناحق، و در مسیر بدبختی است. در اين ميان، آن چه مهم تر است «حسن فاعلى» و درستى انگيزه است كه مىتواند منشأ والاترين ارزش
مثبت كار گردد. با اینهمه ایشان "سبیل الله" در فرهنگ اسلامی (آیات و روایات) را کار ها و حرکاتی دانسته است که
انسان را به کمال حقیقی و خدا نزدیک میکند. (مصباح یزدی، جنگ و جهاد در قرآن، ص
120 تا 124، پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی).
بیضاوی ذیل آیه 217 سوره مبارکه بقره؛ «قُلْ قِتالٌ فِيهِ
كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه»، "سبیل الله" را به اسلام یا به طاعاتی
که بنده را به خدا وصل میکند، تفسیر کرده است. ( بیضاوی، 1418ق، ج1، ص 137). ملاحویش "سبیل الله" در جمله: «وَ
ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (انفال:: 60) را به: یاری دین
خدا و پیروی از رسول خدا (ص) معنا نموده است. (ملاحویش،1382ق، ج5، ص 304). سمرقندی نیز "سبیل الله" در آیه 190
سوره بقره را به فرمانبرداری از خدا تفسیر کرده است. (سمرقندی، بی تا، ج1، ص 128).
جصاص ذیل آیه 4 سوره مبارکه صف؛ «الَّذِينَ يُقاتِلُونَ
فِي سَبِيلِهِ»، (جصاص، 1405ق، ج3 ص 182)،بیضاوی ذیل جمله: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (بقره: 190)،
(بیضاوی، 1418ق، ج1، ص 128) ابن عجیبه ذیل آیه «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (بقره:
190) (ابن عجیبه، 1419ق، ج1، ص 222)، مقاتله فی سبیل الله را فرمانبری از خدا
برای نصرت دین و شریعت الهی دانستهاند. مفسران
ذیل آیات 190و 244 سوره مبارکه بقره؛ احادیثی نقل کردهاند که «قتال فِي سَبِيلِ اللَّه
را» جنگیدن برای برتری و پیروزی دین خدا دانسته است». (ابن عربی، بی تا، ج1، ص
229، ملاحویش، 1382ق، ج5، ص 143 و جصاص، 1405ق، ج3، ص 224)
از منظر
قرآن کریم حرکت در راه خدا "سبیل الله" همواره آسان نیست و ممکن است با: تحمل آزار و شکنجه دشمن (توبه:120)،
هجرت، جهاد، جانفشانی و شهادت (بقره،: 154 و 190 و 218)، انفاق برای خدا در تهیدستی
و تنگنای مالی (بقره:261و آیه: 273) و مانند آن همراه باشد.
ii.
رعایت
شرائط صلح
یکی از
آداب جهاد و مقاومت در برابر دشمن رعایت شرائط صلح است زیرا از آیات قرآن کریم
استفاده می شود که اسلام دين صلح و زندگى مسالمت آميز است به گونه ای که اگر كفار
حاضر بعدم تعرض و زندگى مسالمت آميز باشند، اسلام از آن استقبال مىكند. چنانکه در
آیه 90 سوره مبارکه نساء حساب دو طایفه از منافقین و کفار را جدا کرده و مسلمانان
را از جنگ با آنها نهی کرده است: نخست؛ کسانی که با گروه هم پیمان با مسلمین پیمان
بسته اند. دوم؛ گروهی که اسلام نیاورده، اما اعلام بی طرفی کرده و حاضر نیستند به
سود یا علیه اسلام وارد جنگ شوند. بر اساس
آیه یاد شده مسلمانان نباید با آنان بجنگند و قدر دان این باشند که خداوند
قلوب آن ها را مرعوب مسلمانان کرده است. «إِلاَّ الَّذينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ
وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ
يُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ
فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما
جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً».(حجازی، 1413ق، ج1، ص 410).
نیز در آیه
8 سوره مبارکه ممتحنه، فرموده است: ایرادی ندارد با کسانی که مسلمان نیستند، اما
با شما سر جنگ ندارند و شما را از شهر و دیارتان بیرون نکردهاند، با نیکی و عدالت
رفتار کنید (یعنی با آنان وارد جنگ نشوید)؛ «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ
لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ
وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ».
فخر رازی
در وجه نام گذاری اسلام می گوید: واژه "سلم" در آیه 208 سوره
مبارکه بقره؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً»؛
از ریشه سلم به معنای انقیاد وفرمانبرداری است؛ همانگونه که در آیه 131 بقره آنگاه
که خدای تعالی به ابراهیم دستور می دهد تسلیم باش! و او عرض میکند من تسلیم
پروردگار عالمیان هستم؛ «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ». "سِلْم" بیشتر در
معنای صلح و ترک جنگ به کار رفته است؛ زیرا هنگام صلح هر کس منقاد و تسلیم همراه
خویش است». (فخر رازی، 1420ق، ج5، ص 352). طنطاوی پس از نقل قول معنای سلم از فخر
رازی، می نویسد: «اگر مراد از سلم مصالحه و صلح باشد، قرآن می گوید: ای مومنان!
ایمان بر شما لازم کرده تا با هم دوست باشید نه دشمن؛ یک دل باشید نه متفرق. نیز
با بیگانه و غیر مسلمانان، هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشید؛ مگر آنها تعدی
کنند؛ زیرا دین شما برای جنگ و خصومت نیامده؛ برای صلح و هدایت آمده است». (طنطاوی، بی تا، ج1، صص
448 - 447). ابوحیان اندلسی نیز می گوید: «معنای سلم در آیه به معنای صلح و اسلام
است؛ زیرا حقیقت اسلام همان صلح و مسالمت است». (ابوحیان اندلسی، 1420ق، ج2ص338).
ملاحویش در
ذیل آیه 190 سوره مبارکه بقره؛ «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ
وَ لا تَعْتَدُوا»، نگاشته است: «در آغاز اسلام، پیامبر اجازه پیکار نداشت و مامور
بود با مشرکان مدارا و نرمی کند تا آنان که اهلیت ایمان دارند، ایمان بیاورند.
هنگامی که ناچار شدند به مدینه هجرت نمایند؛ و آنگاه که اوضاع آرام شد و یاران و
مومنان گرد او جمع شدند، خدای تعالی به ایشان دستور داد با کسانی که جنگ آغاز می
کنند یا هم آورد میخواهند بجنگند. بر این اساس جنگ، باهدف مقابله با دشمن تجوسز شد
نه برای کینه توزی یا انتقام خواهی. به عبارت دیگر نبرد با این هدف مجاز شد تا دین
خدا برتر ( پیروز) و عزت مومنین آشکار گردد». (ملاحویش، 1382ق، ج5، ص 143).
حجازی ذیل
آیات ششگانه 190 تا 195سوره مبارکه بقره با موضوع جهاد و مقاومت مینویسد: بی
تردید، هدف از پیکار در راه خدا، دفع تجاوز و حمایت از تبلیغ و آزادی دینی و حفظ
امنیت غیر نظامیان است. (حجازی، 1413ق، ج1، ص 117).
قاسمی در
تفسیر "اجتهادی[1]– تربیتی" خود، ذیل آیه: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ
اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (بقره:: 244)، می نویسد: «جنگ در راه خدا، برای لذت جویی،
هوسرانی، درنده خویی، و به دست آوردن
غنیمت نیست؛ بلکه برای از بین بردن زیانی عام (جلوگیری از حق و تایید شرک) و برای
تربیت کسانی است که مردم را از دین خدا منحرف و پیمان شکنی می کنند. (قاسمی،
1418ق، ج2، ص 175).
iii.
مراقبت
بر حق حیات انسان
اسلام حق حیات
را بزرگ و محترم می شمارد؛ به گونه ای که کشتن یک نفر را برابر با کشتن تمام بشر و
نجات یک نفر از مرگ را برابر با احیای تمام بشردانسته است؛ «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ
نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها
فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً». (مائده: 32). از مجموع آیات قرآن و بیان مفسران،
روشن می شود که وظیفه اهل مقاومت نهایت دقت و احتیاط و پرهیز از خون ریزی بی پروا است
زیرا اقزون بر آن بی پروائی در رعایت حق حیات دیگران خلاف آیات نورانی قرآن بوده و
چهره نورانی اسلام و مقاومت اسلامی را سیاه میکند.
قاسمی در شرح
آیه یاد شده می نویسد: (اگر) کسی انسانی را بکشد که مرتکب قتل موجب قصاص یا فساد مباح
کننده خون (کافر حربی، مرتد، راهزن، زنای محصنه) نشده است، گویا همه مردم را کشته است؛
زیرا افزون بر آنکه حرمت خون انسان را شکسته، آدم کشی را پایه گذاری کرده و مردم را
به سوی آن داده است و موجبات خشم و عذاب دردناک الهی را فراهم کرده است. و کسی که با
عفو، از قصاص و نابودی یک نفر جلوگیری کند گویا تمام بشر را زنده کرده است». (قاسمی،
1418ق، ج4، ص114). از نظر مفسران «مقصود خداوند از این تشبیه، بزرگ شمردن قتل انسان
بیگناه و زنده کردن این معنا در دل انسانها و ترساندن آنان از ارتکاب قتل و تشویق
به حمایت بر حفظ جان و حیات است». (شوکانی، 1414ق، ج2، صص 39 و 40، قاسمی، 1418ق،
ج4، ص114).
شوکانی در تفسیر
جمله: «فَسادٍ فِي الْأَرْضِ»، در آیه 32 مائده، می گوید: از نظر قرآن شرک، راه زنی،
خونریزی، از بین بردن حرمتها، غارت اموال، بغی (سرکشی) بر بندگان، خراب کردن خانهها،
بریدن درختان، پر کردن نهرها از مصادیق فساد فی الارض است».
او نوشته است: قاتل یک تن، به اندازه کشتن تمام انسان
ها عقوبت می بیند و نجات دهنده یک انسان، به اندازه تمام انسانها پاداش می بیند. هدف
از برابر کردن قتل یک تن با قتل همه بشر، ترساندن از قتل و بزرگ شمردن آن است، تا اهل
جرئت و جسارت را از کشتن باز دارد. غرض از قیاس احیای یک نفر با احیای همه بشر، تشویق
به عفو و گذشت از قاتل و نجات دادن گرفتاران نابودی است».(شوکانی، 1414ق، ج2، صص
39 و 40).
مفسران یکی
از معانی ای که برای جمله «وَ لا تَعْتَدُوا» در سوره بقره::190، بیان کردهاند،
آغاز نکردن جنگ از سوی مسلمانان است. (مظهری، 1412ق، ج1ص212؛ مراغی، بی تا، ج 2، ص
89؛ ملاحویش، 1382ق، ج5، ص 143). به نظر می رسد این نیز نشانهای از حرص اسلام بر
حفظ حیات است؛ چرا که اگر خونی ریخته شود عهده دار آن آغازگر جنگ و خون ریزی است.
در این
میان حفظ جان کودکان و بی گناهان از اهمیت بیشتری برخوردار است. چنانکه سیوطی ذیل
آیه30 سوره روم: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»، از
اسود نقل کرده است که گفت:پیامبر اسلام (ص) هنگام اعزام نیرو به خیبر برای جنگ با یهود و در طول
عملیات، وقتی خبر یافت که کار، به کشته شدن کودکان هم انجامیده است، پرسید: «چه
چیزی شما را به کشتن کودکان وا می دارد؟» گفتند: مگر کودکان، مشرک زاده نیستند؟ حضرت
فرمود: مگر نیکان شما نیز مشرک زاده نیستند؟ (یعنی بسیاری از شما نیز فرزند پدران
مشرک بودهاید). سوگند به کسی که جانم در دست او است، هیچکس جز بر فطرت الهی
متولد نمی شود؛ تا زبانش به آن گویا شود (و به سن تشخیص برسد در آن زمان یا به
آموزهی فطری خود (اسلام) با زبان اقرار میکند یا آن را انکار مینماید). (سیوطی،
1404ق، ج5، ص 156).
توبیخ کودک
کشان توسط رسول خدا (ص) که از طرفی حاکی از اهتمام اسلام به حفظ جان بیگناهان در
جنگ و رعایت حد اعلای حق حیات از آداب و اخلاق جنگی است و از طرفی بیانگر نگاه
هدایتی و آینده ساز پیامبر (ص) به نوزادان با فطرت الهی است، الگویی است برای جبهه
مقاومت و گروندگان و منسوبین به اسلام.
iv.
وفای به
عهد
یکی از آداب
و اصول اخلاقی در جنگ و مقاومت پیمان داری و وفای به عهد است. قرآن کریم در آیه
نخست سوره مبارکه مائده به صورت عمومی نسبت به هر کس و هر موردی وفای به پیمان را
واجب کرده است؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ».
ملاحویش در
خصوص ماهیت و قلمرو "العقود" در آیه، مینویسد: «تمام عهد نامهها، پیماننامهها، سوگندنامهها،
وعدهها و هر آنچه بر خود لازم کردهاید که نام عقد دارد، در کلمه "العقود" داخل بوده
و وفای به آن لازم است». (ملاحویش،1382ق، ج6، ص286).
بیضاوی به
ریشه و دامنه واژگان آیه یاد شده توجه کرده و نوشته است: «وفا و ایفاء، عمل به
مقتضای عهد است. عقد، در لغت، جمع بین دو چیزی است که جدا کردن آن دو مشکل باشد و
به معنای عهد محکم و موثق است. شاید مراد از عقود، در آیه پیمانهای الزام آور خدا
(تکالیف) با بندگان، و مردم با یگدیگرباشد، و شاید هم پیمان های نیکو مراد باشد،
تا با پیمان های الزامی و ندبی هر دو سازگار باشد». (بیضاوی، 1418ق، ج2، ص113).
در آیه 7 سوره
مبارکه توبه، پس از بی اعتبار دانستن پیمان مشرکان، بجز مشرکانی که به عهد بسته
شده در کنار مسجد الحرام وفا کردهاند، با صراحت فرموده است تا مشرکان پیمان دار
هستند، شما هم بر پیمان خویش پایدار باشید؛ «كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ
عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ
الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ».
مراغی در
ذیل آیه مینویسد: «ایستادگی بر عهد و پیمان واجب است». (مراغی، بی تا، ج10، ص
62).
شوکانی در
تفسیر جمله پایانی آیه؛ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» نوشته است: این
جمله علت امر به استقامت و اشاره است به اینکه وفای به عهد و ایستادگی بر آن از
کارهای تقوا پیشگان است. (شوکانی، 1414ق.ج 2، ص387). جصاص در ذیل آیه آیه 7 سوره
توبه، مینویسد: «پیامبر (ص) دستور دادند پیمان متارکه جنگ با تیره بنی بکر (هم
پیمان قریش) تا پایان مدت، رعایت شود؛ چون آنها به عهد خود وفا کردند». (جصاص،
1405ق، ج4، ص 266).
ملاحویش در
خصوص وجوب استقامت در وفای به عهد در ذیل آیه (توبه:: 7)، می نویسد: «مادامی که
مشرکان بر عهد و پیمان خود استواراند، شما نیز با هر کس پیمان بستهاید باید بر آن
استوار باشید و حق ندارید آن را بشکنید؛ زیرا رعایت پیمان از تکلیف و از نشانههای
مومنان است. از این رو در رعایت تمام پیمانها تقوا پیشه کرده و از نقض عهد
بپرهیزید؛ "إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ"». (ملاحویش،
1382ق،ج 6، ص 409).
قاسمی ذیل
آیه 6 سوره مبارکه توبه در باره کیفر خیانت به پیمان، از پیامبر (ص) نقل کرده است
که آن حضرت فرموده است: «کسی که به کسی از نظر جانی امان دهد و او را بکشد، من از
قاتل بیزارم هر چند مقتول کافر باشد». نیز فرموده است: «روز قیامت، برای هر پیمان
شکن خائنی پرچمی است که با آن شناخته می شود». (قاسمی، 1418ق،ج 5، ص 256).
v.
مکان
مقدس
هر آیین و
مکتبی برای خود زمان ها و مکان های مقدسی دارد که پیروان آن، پاسداشت حرمت آن ها
را لازم دانسته و از انجام کارهای نامشروع
و حتی مرجوح و خلاف عرف در آنها خود داری میکنند. اسلام و مسلمانان نیز از این قانون مستثنی نیستند.
مکه، مدینه، بیت المقدس، مشاهد مشرفه؛ مانند: کربلا، کاظمین، نجف، سامرا و امثال
آنها (مدفن امامزادگان) برای مسلمانان از مکانهای مقدس به شمار میآیند.
قرآن کریم
جهت حفظ حرمت و شرافت مسجد الحرام، جنگ و خونریزی را که بالاترین گناه و هتک حرمت
است، در آن محدوده حرام کرده؛ مگر آنکه دیگران آغازگر آن باشند؛ «وَ لا تُقاتِلُوهُمْ
عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ» (بقره،: 191) بر اساس
نظر مفسران؛ مراد از مسجد الحرام در اینجا تمام سرزمین حرم هست. و نهی از پیکار
ابتدایی، به جهت حرمت و شرافت آن مکان است. (بلخى، 1423ق، ج1، ص 168؛ سمرقندی،
بی تا، ج1، ص 128؛ ابن عاشور، بی تا،ج 2، ص 202؛ طنطاوی ، بی تا، ج1، ص 410 و 416؛
حقی، بی تا،ج 1، ص307؛ آلوسی، 1415ق،ج 1، ص 471؛ بیضاوی، 1418ق، ج 1، ص 128). ابن
عربی در ذیل همان آیه (بقره: 191)، در حدیثی از ابن عباس از پیامبر (ص) آورده است
که آن حضرت در روز فتح مکه فرمود: «خداوند از روزی که آسمان و زمین را آفرید، این
خانه را حرام کرد و به حکم خدا تا قیامت حرام است». برخی می نویسد: توجه به زمان
صدور روایت یاد شده؛ یعنی روز فتح مکه که حس انتقام جویی و خونریزی در اوج بوده
است، دو نکتهی مهم را برما آشکار میکند: نخست اهتمام به حفظ حرمت اماکن مقدس؛ و
دوم: صلح طلبی اسلام است. (ابن عربی، بیتا، ج1، ص108).
آیه40 سوره
مبارکه حج، دامنه وجوب احترام به اماکن مقدس را از مسجد الحرام به صومعه، کنیسه،
کلیسا و مسجد توسعه و تعمیم. با این تفاوت که در آیه بقره به احترام حرم جنگ ابتدایی
را حرام کرده است؛ اما در آیه 40 حج برای جلوگیری از تخریب عبادتگاههای ادیان
ابراهیمی که در آن ها نام خدا فراوان برده میشود، دفاع را واجب کرده است. جالب
است که ملاک حکم در هر دو آیه حفظ حرمت مکان های مقدس است. این ملاک همه مکان های
مقدس و عبادتگاهها را شامل میشود. آراء مفسران مذاهب اسلامی ذیل آیه 40 حج تعمیم
ملاک به خوبی استفاده می شود.
چنانکه
ابوحیان اندلسی در تفسیر آیه نوشته است: «خداوند از رهگذر دفاع (مشروع)؛ «وَ لَوْ لا
دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ ...»، عبادتگاهها را از
ویرانی و مردم آن را از کشته شدن و آوارگی حفظ کرد». (اندلسی، 1420ق، ج7، ص 516).
از عبارات مفسران استفاده می شود که رعایت حرمت
از اماکن یاد شده به هر مکانی که در آن ذکر خدا باشد توسعه یافته است از نظر آنان
دلیل عدم جواز ویران کردن آن مکان ها آن است که یادمان همیشگی خداوند هستند. «يُذْكَرُ
فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً». (مراغی، بی تا، ج 17، ص 119، ابن عاشور ، بی تا،
ج 17، ص201 و 202 و ملاحویش، 1382ق، ج 6، ص 179) ملاحویش می نویسد: «خداوند این
مکان های مقدس (صومعه، کنیسه، کلیسا و مسجد) را به صورت ویژه نام برده است.(ملاحویش،
1382ق، ج 6، ص 179). کاربرد واژه ویژه در سخن ملاحویش، دلیل است بر تعمیم حرمت به
همه مکانهایی که در آنها نام خدا برده می شود و عدم اختصاص آن به مکانهای یاد شده
در آیه.
هر چند
مفسران یاد شده از حرمهای اهل بیت (ع) نام نبردهاند، اما ملاک حرمت تخریب جایگاه
یاد خدا، اماکن متبرکه و حرم امامان اهل بیت (ع) را شامل میشود.
ابن عربی
در ذیل آیه (حج:: 40) می نویسد: «مالک در مدینه به پاس احترام به خاک آغشته به
استخوان های پاک (صحابه) و جسد بزرگوار (پیامبر خدا ص) بر مرکب سوار نمی شد». (ابن
عربی احکام القران، بی تا، ج3، ص 1256). عمل مالک مهم است از آن جهت که هم تفسیر
آیه است و هم تعمیم آن؛ زیرا پیاده روی مالک در تمام شهر (مکان مقدس) بوده و
نه در مسجد الرسول تنها.
vi.
زمان
مقدس
قرآن کریم
از جنگ در زمان مقدس مانند ماههای حرام نهی میکند؛ مگر دشمن آغازگر جنگ باشد.
چنانکه در آیه 217 بقره که با طرح سئوال از حکم پيكار در ماه حرام، پيكار در آن را
[گناهى]بزرگ و سبب بازداشتن مردم از راه خدا، كفر و جلوگيرى از حضور مردم در مسجد
الحرام دانسته است، و هشدار میدهد كه حرمت بيرون راندن اهل آن از مسجد الحرام، نزد
خدا از پيكار در ماه حرام بزرگتر است، «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ
فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ
الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ».
جصاص می نویسد: آیه یاد شده مانند آیه 194 سوره مبارکه بقره؛ «الشَّهْرُ الْحَرامُ
بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ»؛ بیانگر آن است که اگر آنان در ماه
حرام با شما جنگ را آغاز كردند شما نيز با آنان بجنگيد، زيرا ماه حرام در برابر ماه
حرام است. و آیه 36 سوره مبارکه توبه؛ «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا
عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها
أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»؛
جنگ در ماه هاى حرام را ممنوع کرده است. وی با بیان اینکه آیه بر حرام بودن جنگ در
ماه حرام دلالت دارد و مبادا مسلمانان در ماههاى حرام با ارتكاب گناه، به ويژه با
برپايى جنگ بر خود ستم كنند، ازجابر بن عبد الله نقل میکند که: «پیامبر (ص) در
ماه حرام نمیجنگید، مگر با او جنگ می شد. وقتی ماه حرام می رسید، جنگ را متوقف می
فرمود تا پایان یابد». (جصاص، 1405ق، ج1، ص 401). آیات یاد شده برحفظ حریم زمانهای
مقدس و خودداری از جنگ در آن دلالت دارند.
vii.
حفظ وحدت
امت
یکی از
مصالح عالیه و ریشهای اسلام حفظ وحدت امت و جامعه اسلامی است. خداوند متعال در
آیه 103 سوره مبارکه آل عمران همه مسلمانان را موظف کرده است که به ریسمان الهی
چنگ زده و از هر گونه تفرقه پرهیز کنند. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ
جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا». نزاع یا جنگی که وحدت شکن و تفرقه انگیزاست به طور
حتم خارج از حدود مقاومت اسلامی است و باید پایان یابد. از چنین جنگی در اصطلاح
قرآن به عنوان بغی و تجاوز یاد شده است. چنانکه آیات 9 و 10 سوره مبارکه حجرات،
ماهیت جنگ بغی و شیوه برخورد با طرفین در آن را مشخص و بازگشت به فرمان الهی و
اخوت ایمانی را راه حل ریشهای اختلافات دانسته و فرموده است: در جنگ بغی که برادر
کشی است تماشاچی و بی طرف نباشید؛ بلکه همت کنید و میان طرفین آشتی برقرار کنید؛
اما اگر یک طرف زیر بار نرفت با او بجنگید تا جنگ را رها کرده و به دستور خدا تن
دهد. آنگاه که جنگ به آتش بس ختم شد، اجازه ندهید حالت نه جنگ و نه صلح استمرار
پیدا کند؛ بلکه با رعایت قسط و عدل از رهگذر تدارک خسارت و تامین حقوق از دست
رفته، آنان را با هم آشتی دهید. وجوب میانجی گری و برقرای مصالحه به این جهت است
که مومنان با یکدیگر برادراند و باید با هم متحد باشند، نه این که با یکدیگر دشمن
باشند و خون هم دیگر را بریزند. آنان باید خدا و تقوا را در نظر بگیرید تا مورد
رحمت پروردگار قرار بگیرید؛ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا
بَيْنَهُما. فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي
حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ. فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ
وَ أَقْسِطُوا. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ **إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ
فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ، وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ».
مفسران،
دلیل اصلی تکلیف قرآنی پایان دادن به جنگ اهل بغی و برقرای صلح و سازش عادلانه
میان دو طایفه از مومنین را، حفظ وحدت جامعه اسلامی دانستهاند. (سید قطب، ج6، ص
3343؛ طنطاوی، بی تا،ج 13، ص 310؛ حجازی، 1413ق، ج 3، ص 505).
viii.
فرصت
تحقیق دادن
از نگاه
قرآن کریم عالی ترین مقصود اسلام هدایت انسان است. چنانکه در سوره نحل آیه 36 فلسفه بعثت انبیاء الهی را هدایت انسانها به
عبودیت خدا و اجتناب از طاغوت دانسته است «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ
رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى
اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَة» و آیه2 سوره بقره نیز
بینگر آن است که فلسفه نزول قرآن کریم هدایت انسانهاست« ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ
فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين».
بر این اساس همه تشریعات اسلامی اعم از تشریعات
مربوط به جنگ، اقتصاد، روابط اجتماعی و مانند آن در پرتو هدایت، قرار می گیرند. از
این رو قرآن کریم در آیه 6 سوره مبارکه توبه،
به پیامبر (ص) دستور می دهد اگر مشرکی بخواهد در باره اسلام و قرآن تحقیق و
اندیشه کند، باید در امنیت کامل و آرامش خاطر تحت الحفظ از او مراقبت شود تا بیاید
کلام خدا را بشنود و و اگر اسلام را هم نپذیرفت، تحت حمایت و در نهایت امنیت به
مکان خود برگردد. مشرک، حق دارد اندیشه کند، بداند، بیابد شاید هدایت شود و احدی
حق ندارد متعرض وی شود؛ «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ
حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ
لا يَعْلَمُونَ». علاء الدین بغدادی از حسن بصری نقل کرده است که حکم این آیه تا
روز قیامت پا بر جا (و نسخ نشده) است. (بغدادی،1415ق، ج2، ص 337). بیضاوی در شرح
آیه می نویسد: «اگر یکی از مشرکان مهدور الدم، از تو درخواست امان کرد، امانش بده
تا کلام خدا را بشنود و پس از تدبر در آن از حقیقت امر آگاه شود و اگر اسلام نیاورد، او را به جای
امنش برسان. امان دادن و آگاه ساختن وی برای آن است که ایشان مردمی بی خبر هستند؛
نمیدانند ایمان و حقیقت دعوت تو چیست؟ پس ناگزیر به آن ها امان بده شاید بشنوند و
روزی در آن تدبر کنند». (بیضاوی، 1418ق، ج3، ص 72).
سید قطب در
ذیل آیه (توبه:: 6) می نویسد: «اسلام، بر هدایت قلوب و پاداش اخروی آزمند است، تا
جاییکه به دشمن شمشیر کشیدهای که از هیچ آزار، و دشمنی فروگذار نکرده، امان و
پناه میدهد تا کلام خدا را بشنود، آنگاه او را در عین کفر، تا سر زمین امنش تحت
الحفظ بدرقه می نماید، شاید اندیشه کند و در فردا روز هدایت شود. این، اوج عظمت
اسلام است. روش اسلام هدایت است نه نابودی. شمشیر اسلام برای نابود کردن مزاحمان
هدایت است. همان هایی که به مردم اجازه خدا پرستی نمی دهند. آن هنگام که مزاحمت
پایان یافت، مردم در انتخاب آزادند؛ و حتی از اندیشه آنان حمایت می شود. این آیه
جواب کسانی است که مدعی هستند جنگ اسلام برای اجبار مردم بر عقیده است». (سید قطب،
1412ق، ج 3، صص 1602 و 1603).
ix.
جوانمردی
یکی از
آداب و روش های انسانی اسلام در جنگ ها رعایت جانب جوانمردی است. شریعت اسلام برای
جنگ آداب و احکامی قرار داده که از جهتی دست و پای رزمنده را می بندد . آزار و
کشتار زنان و کودکان و سالخوردگان و بیماران و مانند آن ها از مستثنیات و خط قرمز
جنگی محسوب میشوند. چنانکه شیوه برخورد با اسیران و اجساد آدابی دارد که حاکی از
تربیت جوانمردی اسلام است. قرآن کریم از یکسو با متجاوزان را واجب کرده است: «وَ
قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ» (بقره: 190)، و از سوی
دیگر از هر نوع تعدی و تجاوز منع کرده است: «وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ
الْمُعْتَدينَ» (بقره: 190) فقیهان با الهام از جمله «لاتعتدوا» واستناد به روایات
فراوان، منظومهای از احکام و فتاوای شرعی را با موضوع محدودیتهای جنگ درفقه پدید
آوردهاند (جصاص، 1405ق، ج3، صص 229- 220؛ کیا هراسی، 1405ق، ج 1، ص 78؛ ابن عربی،
بی تا، ج1، صص 106- 104). اگر بگوییم روح و کنه احکام جنگی اسلام و مقاومت اسلامی
اخلاق و جوانمردی است، سخنی به گزاف نگفته ایم. مقاومت اسلامی را می توان به
کالبدی تشبیه کرد که روح آن جوانمردی است.
نقطه تمرکز
مفسران در بیان الزامات، محدودیتها و محرمات مقاومت و جنگ در اسلام همراه با
روایات و احکام فقهیِ مربوط به آن، بر آیات 190 تا 195 سوره بقره متمرکز است. در
اینجا فهرستی از احکام، اخلاق و موارد ممنوعه جنگی از روایات تفسیرکننده آیات، و
دیدگاه مفسران ارائه می شود، تا رهتوشه ای برای مقاومت بزرگ امروز جهان اسلام باشد.
زحیلی در
تفسیر جمله: «فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا
اعْتَدى عَلَيْكُم» (بقره: 194)، آورده است: «مقابله به مثل سنتی ثابت و حکمی
دائمی و ماذون است؛ هر چند به رعایت فضیلت و تقوی و حقوق شهروندی و انسانی مقید
است و باید از برتر بینی و نفسانیات و تجاوز گری دوری کنند». (زحیلی، 1418ق، ج2، ص
180). او با استفاده از جمله: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ
مَعَ الْمُتَّقِينَ»، (بقره:: 194)، «جهاد و مقاومتی را پیروز، خوش فرجام و کرامتمند
میداند که آمیخته با تقوی، در چار چوب عدالت، دفاع از منافع مردم، احقاق حق آنان
و دفع ضرر از ایشان باشد». (زحیلی، 1418ق، ج2، ص 180).
حقی بروسوی
نیز، در تبیین جمله: «وَ اتَّقُوا اللَّه» (بقره: 194)، می نویسد: «در هنگام
دستیابی به ستمکار، تقوا پیشه کرده و به بیش از حق خود دست درازی نکنید؛ و به
محدوده غیر مجاز وارد نشوید. (بی گناهان، زنان و کودکان را نکشید و. . .)». (حقی،
بی تا، ج1، ص 307).
ابن کثیر
در ذیل جمله: «وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» نوشته
است: «همانگونه که ابن عباس، حسن بصری، عمر بن عبد العزیز، مقاتل بن حیان و جز آنها
گفتهاند: همه آنچه نهی شده است مانند: مثله، خیانت، کشتن زنان و کودکان و افراد
سالخورده که اهل فکر و جنگ نیستند، کشیشان و صومعه نشینان و آتش زدن درختان و کشتن
حیوانات بدون مصلحت، در «لاتعتدوا» داخل می شوند». (ابن کثیر، 1419ق، ج1، ص388).
در صحیح بخاری و مسلم از ابن عمر نقل شده است که پیامبر (ص) در یکی از جنگها در
میان کشتهشدگان جنازه زنی را دید و از آن نراحت شده و ناخرسندیاش را ابراز کرد».
(ابن کثیر، 1419ق، ج1، ص388).
ملاحویش پس
ازجمله: «وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» (بقره: 190)
می نویسد: «حق ندارید شما آغازگر جنگ با مشرکان باشید». (ملاحویش، 1382ق، ج5، ص
143) و در پی جمله: «وَ لا تَعْتَدُوا» (بقره: 190) گفته است: «غیر مشرکان،
فرزندان، پیران، زنان راهبان و زیر دستان مشرکان را نکشید؛ زیرا به مصداق جمله: «إِنَّ
اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»، این تجاوزات بر آنان (مشرکان) و غیر ایشان
مورد خشم خداونداست». (ملاحویش، 1382ق، ج5، ص143).
«مسلم از
بریده روایت کرده است که پیامبر (ص) هنگامی که کسی را فرمانده می فرمود او را به
تقوا سفارش می کرد و می فرمود: با کمک خدا در راه خدا بجنگید با کافران بجنگید اما
خیانت نکنید و زیاده روی نکنید (از کشتن پیر مردان بیماران و ناتوانان خود داری
کنید چون آن ها نمی جنگند) مثله نکنید (گوش شرمگاه و دماغ نبرید و شکم پاره نکید
هر چیزی که مردم آن را مثله می شمارند انجام ندهید). کودکان و زنان را نکشید که
حرام است». (ملاحویش، 1382ق، ج5، ص 144).
سید قطب در
توضیح کلمه «عدوان» در آیه 190 سوره مبارکه بقره «وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا
يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»، مینویسد: تجاوز و عدوان آن است که افراد بی خطر برای
اسلام و مسلمانان و ناتوان و غیر نظامی مانند زنان و کودکان و پیرمردان، زدن به
صورت، آتش زدن، مثله کردن «بریدن بینی، گوش، شرمگاه، یا اعضای مقتول پس از کشتن و
قتل صبر («زجرکش کردن» ابن منظور، 1414ق، ج4، ص 438 و ج11، ص 615) و کسانی که به عبادتگاه خلوت
رفتهاند مانند راهبان و صومعه نشینان مورد ظلم قرار گیرند. وی بر این باور است که
آداب و قوانین جنگ در اسلام برای پیشگیری از زشتیهای جنگهای بشر دیروز و امروز
است، که اسلام آنها را از مصادیق عداوان شمرده و با تقوا ناسازگار دانسته است.
(سید قطب، 1412ق، ج1، صص 188 و 189).
سید قطب در
ذیل آیه 123سوره مبارکه توبه که در آن به جنگ سرسختانه و با صلابت علیه کافران همجوار
دستور داده و در کنار آن به صورت ضمنی به تقواسفارش کرده است؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً،
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»؛ درتفسیر «غلظت» با توجه به جمله:
«أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»، می نویسد: «این خشونت در چارچوب آداب اسلام،
مانند: اعلان جنگ، مخیرکردن دشمن میان جنگ و جزیه با پیشینیه نقض عهد و خیانت از
طرف او است، نه مطلق و رهای از هر قید و ادب». (سید قطب، 1412ق، ج3، ص 1740).
وی سپس به
نقل انبوهی از روایات در زمینه آداب جنگ در اسلام مبادرت کرده و نوشته است: روایات
به صورت متواتر راه و روش اسلام در آداب جنگ را مشخص کرده است؛ رعایت کرامت انسان،
محدود بودن قتال به نیرو های ضد خدایی مانع از آزادی دینی و رفتار آسان و دور از
خشونت حتی با دشمن، از آداب جنگی اسلام است. از نظر وی اسلام، خشونت را جز در جنگ
نمیپذیرد. و البته کسی حق ندارد با زن، کودک، سالخورده و فرد ناتوان که در جنگ
مشارکت رفتار وحشیانه داشته باشد و مانند بربریت که در این زمان خود را متمدن میخوانند،
رفتار کند. احکام اسلام براساس رأفت و رحمت است و خشونت جنگی یک استثنا است. این
خشونت هم به همان اندازه ای است که جنگ اقتضا دارد و تمایلی به شکنجه در آن نیست».
(سید قطب، 1412ق، ج3، صص 1741- 1740ق).
آن چه گفته
شد برخی از آداب و آیین جنگی و مقاومت اسلامی است و موارد دیگری نیز مانند کشتار دسته جمعی، تولید و بکارگیری سلاح
های کشتار جمعی (سلاح های هسته ای، شیمیایی و میکروبی؛ با قدرت تخریب بالا و بر جا
نهادن آثار بسیار خطرناک زیست محیطی) از باب سد ذرایع «(بستن راه های حرام از طریق
حرام کردن هر چیزی که ابزار ارتکاب حرام می شود) ابن عربی، بی تا، ج 2، ص 743)»،
حرام است و پرهیز از آنها از آداب مقاومت و جهاد به شمار می رود. (فاضل لنکرانی،
1392، صص13– 11و صص 47- 45؛ تقی زاده اکبری، 1386، ص 192). نیز پرهیز از تخریب
کشتزار و نابود کرد دامها از آداب جهاد و مقاومت اسلامی است. مغنیه ذیل آیه 205
سوره بقره: «وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»
در باره حرمت نابود کردن کشتزار و دام و مانند آنها می نویسد: «کشتزار و
دام از دیدگاه اسلام از همان احترامی برخوردارند که خون یک مسلمان. اگر کسی به یکی
از آنها تجاوز کند به انسانیت تجاوز کرده است؛ حتی اگر کشت و دام به دشمن در حال
جنگ تعلق داشته باشد، تجاوز به آن ناروا است؛ زیرا پیامبر (ص) از بریدن درختان و
ویران کردن کشتزارها و آبادیها و انداختن سم در مناطق مشرکان در دوران جنگ و یا
صلح منع کرده است». (مغنیه، 1424ق، ج1، ص 309)
آیین و روش جهاد و مقاومت اسلامی که در عین
رویاروئی با نظام سلطه و دست نشاندگان آن سرشار از مهروزی و جوانمردی است با
جنایات جنگی غربیان و دست پروردگان داعشی آنان قابل قیاس نیست و هیچ سنخیتی میان
آن ها مشاهده می شود؟! بستن آب بر اردوگاه مقابل، قطع درختان، کشتار وسیع غیر
نظامیان با سلاح های کشتار جمعی؛ از قبیل: بمباران هستهای، شکنجه اسیر و سوزاندن
او درون قفس، سر بریدن انسانهای بی گناه، به دندان کشیدن جگر مقتول، کشتن زنان،
کودکان، بیماران و پیران بیگناه، بمباران مراکز بهداشتی و درمانی، ویران کردن
اماکن مقدس؛ مانند: مساجد و مشاهد مشرفه، نبش قبر از یاران رسول خدا (ص)، مسموم
کردن مردم با مواد شیمیایی، تجاوز به عنف و ده ها اعمال شرم آور با احکام و آداب
نورانی آیین پاک اسلام و جهاد مقدس و رحمانی آن، همخوان نیست.
c.
نتیجه
گیری
از آنچه
بیان شد، روشن گردید که مقاومت و جهاد اسلامی آدابی دارد و مسلمانان باید آن را
رعایت کنند چنانکه جلب رضای خدا از آداب مقاومت است و مجاهدان باید شرائط صلح را
رعایت کنند و بدانند که اسلام آیین صلح است و جنگ در آن یک استثنا است و آغازگر آن
دشمن است زیرا از حقوق اساسی بشر حق زندگی است که اسلام به آسانی از آن عبور نمی کند. وفای به پیمان در اسلام
نیز بسیار مهم است و تا دشمن پیمان نشکسته مسلمان حق ندارد آن را بشکند. قرآن خون
ریزی در مکان و زمان مقدس را اجازه نداده است؛ مگر دیگران شروع کننده آن باشند. و
این دو از محدودیت های جنگ در اسلام محسوب می شوند. کسی حق ندارد به نام اسلام
جنگی را بر پا کند که وحدت امت اسلام را بشکند و اخوت ایمانی نابود کند. فرصت
تحقیق دادن به دشمن از آداب جهاد در اسلام است و تامین جانی تحقیق کننده امری
الزامی است. و در نهایت دین اسلام و جهاد در آن بر پایه جوانمردی است و هراقدام
جنگی نظیر کشتن کودکان، زنان، بیماران، سالخوردگان، حیوانات قطع درختان و مانند آن
که با قانون جوانمردی ناسازگار باشد تجاوزگری به شمار آمده و انجام آن ممنوع و خلاف تقواست.
d.
منابع
1.قرآن کریم.
2.آلوسی، سید محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم،
10جلد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق.
3.ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بی جا،
بی تا.
4.ابن عجيبه، احمد بن محمد، البحر المديد فى تفسير القرآن
المجيد، تحقيق: احمد عبدالله قرشى رسلان، قاهره، ناشر: دكتر حسن عباس زكى، 1419ق.
5.ابن العربی، محمد بن عبد الله بن ابی بکر، احکام
القرآن، بی جا، بی تا.
6.ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم،
بيروت، دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون، 1419ق.
7.ابن منظور افریقی، محمد بن مكرم، لسان العرب، چ3،
بيروت، دار صادر، 1414ق.
8.اندلسى ابو حيان محمد بن يوسف، البحر المحيط فى التفسير
بيروت، دار الفكر، 1420ق.
9.بغدادى علاء الدين على بن محمد، لباب التاویل فی معانی
التنزیل (معروف به: تفسیرخازن)، تحقيق: تصحيح محمد على شاهين، چ1، بيروت، دار الكتب
العلمية، 1415ق.
10.
بلخى، مقاتل بن سليمان
(قرن 2)، تفسير مقاتل بن سليمان، تحقيق: عبد الله محمود شحاته، (روايى، زيدى)، چ
1، بيروت، احياء التراث، 1423ق.
11.
بيضاوى، عبدالله بن
عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1418ق.
12.
تقی زاده اکبری، علی،
قوانین و مقررات جنگ و صلح در اسلام، قم، زمزم هدايت، 1386ش.
13.
جصاص، احمد بن على،
احكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1405ق.
14.
حجازى محمد محمود،
التفسير الواضح، چ 10، بيروت، دار الجيل الجديد، 1413ق
15.
حقى بروسوى، اسماعيل،
تفسير روح البيان، بيروت، دارالفكر، بى تا.
16.
دهخدا، لغت نامه،
زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر محمد معین، چ 1 از دوره جدید، تهران، موسسه
انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش.
17.
دهخدا، علی اکبر، لغت
نامه دهخدا، زیر نظر دکتر سید جعفر شهیدی و دکتر محمد معین، چ 2 ازدوره دوم از
دوره جدید، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377ش.
راغب، حسین
بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ، دار العلم - الدار الشامیه، دمشق – بیروت، 1412ق.
زحيلى، وهبة
بن مصطفى، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، بيروت – دمشق، دار الفكر المعاصر، 1418ق.
18.
سمرقندی، نصر بن محمد
بن احمد، بحر العلوم، 3جلد. بی جا، بی تا.
19.
سيد بن قطب بن ابراهيم
شاذلي، فی ظلال القرآن، چ17، بيروت- قاهره، دارالشروق، 1412ق.
20. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور،
قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1404ق.
21.
شفیعی نیا، احمد، فقه
المقاومه دراسه مقارنه، تهران، مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی، 1432ق.
22. شوكانى، محمد بن على، فتح القدير، 6 جلد، دمشق، دار
ابن كثير؛ بيروت، دار الكلم الطيب، 1414ق.
23.
طنطاوی سید محمد، التفسیر
الوسیط للقرآن الکریم، بی جا، بی تا.
24.فاضل لنکرانی، محمدجواد، بررسی فقهی سلاحهای
کشتارجمعی، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، 1392.
25.فخرالدين رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب،
30 جلد، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1420ق.
26.
فراهيدى خليل بن احمد،
العين، قم، انتشارات هجرت، 1410ق.
27.
قاسمى، محمد جمال الدين،
محاسن التاويل (معروف به: التفسیر القاسمی)، تحقيق: محمد باسل عيون السود، چ1، بيروت،
دار الكتب العلميه، 1418ق.
28.
كيا هراسى، ابوالحسن
على بن محمد طبری، بيروت، دار الكتب العلمية، 1405ق.
29.
مراغى، احمد بن مصطفى،
تفسير المراغى، بيروت، داراحياء التراث العربى.
30.
مظهری ، محمد ثناء
الله، تفسیرمظهری، پاکستان، رشدیه، 1412ق.
31.
معین، محمد، فرهنگ
فارسی معین، چ 11، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، 1376ش.
32.
مغنيه، محمد جواد،
تفسیر الکاشف (تحلیلی – تقریبی)، چ 1،
تهران دار الكتب الإسلامية، 1424ق.
33.
ملاحويش آل غازى عبدالقادر،
بيان المعانى، دمشق، مطبعة الترقى، 1382ق.
پایگاه اطلاع رسانی:
34.
ابوطالبی، محمد، مقاله:
«ادب»، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد دوم، پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه اسلامی
«اصفهان»).
35.مصباح یزدی، محمدتقی، جنگ و جهاد در قرآن، پایگاه
اطلاعرسانی آثار آیت الله مصباح یزدی.
[1]تفسير اجتهادي: آن است كه مفسر در تفسير آيه از خرد
و عقل بيشتر استفاده كند و با ذوقها و گرايشهاي متفاوت به قرآن بنگرد.